نام تـــــــ ـو را مــــی نویسم
بامَــــــ ـدی بلند
و اضافه مـــی کنم:
ضـــرورت دارد با مَــــــــ ــــــد خـوانده شود ؛
مـــی خواهم جهان نفــــس کم بیاورد
دلم برات تنگ شده….. اما من…
من ميتونم اين دوري رو تحمل کنم…
به فاصله ها فکرنميکنم …… ميدوني چرا؟؟
آخه … جاي نگاهت رو نگاهم مونده ….
هنوز عطر دستات رواز دستام ميتونم استشمام کنم….
رد احساست روي دلم جا مونده …
ميتونم تپشهاي قلبت رو بشمارم …..
چشماي بيقرارت هنوزم دارن باهام حرف ميزنن
پـــــــــــــــرواز را دوســــت دارم
وقتـــــے از ارتفاعــــات لبانــــــت
به عمــــق آغوشـــت سقـــوط میکنــــم
چـــه سقــــوط دلنشینــــے
راستــــے
میدانستــــے پــــــــــــــرواز
را تـــو یـــادم دادے
کل دنیا هم بگن دوسم دارن فایده نداره!
اما...
دوست دارم های تو
نمیدونی چه غوغایی میکنه...
چه حــــــــــالی میــــــــــــــــــــده
یکی انقدر دوست داشته باشه که
بقــــــــــیه بهت حســودی کنن !!!
خیــــــــــلی میچسبه...
امروز دلم واسه داشتنت پر که نه،پر پر میزنه...
واسه بودنت...
بغل کردنت...
اینکه سرمو بذارم روی شونه هاتو
دستاتو فرو کنی لای موهامو بگی:
مال خودمی!
بعد ببینی که چه جوری
با همین دو کلمه تو آروم میشم...
امروز دلم خیلی امنیت آغوش تورو میخواد....خیلی ...
هَمیـــشـﮧ قَـــــــدَمهاے تو رآ
تآ حوالــــــــــــے دلم می شمُــ ـــــــ ـــرم ،
بَعــ ـــد بر مــے گردَم
و بـﮧ یآدِ تـ ـــــرآنـﮧ ے تــــازه اے می اُفتم !
مـے بینی؟ عَزیـــــــز !
برگِ تـ ــــــــانَخورده ِے آכּ چرکنویســ قدیمے ,
دُوبارهـ از شکســـــتـכּ شیشـﮧ ے بـُ ـــــــغض ِ مَـכּ تر شد !
مے بـینی ...
یـ ـــــادت همیشـﮧ بآ مَـــכּ است
تـــــا بے نهـ ــــآ یت .... !
تصمیمم را گرفته ام ….
از امشب…. تمام احساسی که به ” تو ” دارم را بیان می کنم…
می گویم که دوستت دارم , دلتنگتم , به آغوشت نیاز دارم !
به درک که مغرور میشوی ,
یا اینکه کمتر دوستم خواهی داشت و یا حتی ترکم می کنی و تنها می مانم !
مهم این است :
شاید فردایی نباشد , که عشقم را به پایت بریزم !
پس :
” دوستت دارم ” !
خدایا ...
کمی جلوتر بیااااا ...
میخواهم در گوشت چیزی بگویم !
این یک اعتراف است ...
من ...
بی "او "...
دوام
نمی آورمــــــــــــــــــــــ...
بـانـــو …
بغـض ها را گاهـى باید قـورت داد ،
عاشقانـه ها را از پنجـره تـُف کـرد
و درهـا را به روىِ همـه بست …
باور کــن ؛
گاهـى ” هیــچکــس ” ارزشِ دچار شـدن را نـدارد …
دوستت دارم پريشان، شانه ميخواهي چه کار؟
دام بگذاري اسيرم ، دانه ميخواهي چه کار
شرم را بگذار و يک آغوش در من گريه کن
گريه کن پس شانه ي مردانه مي خواهي چه کار؟
عشق های امروزی :
بی نام ، قابل انتقال به غیر و معاف از احساس میباشند
میخواهم دور دنیــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــا را بگردم...
دیدن آدم هایی که
هیچ کدام ، شبیه تــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــو نیستند...
علاقه ام را
به تــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــو بیشتر می کند!
به چشم هایت بگو ...
آنقدر برای دلم ..... رجز نخوانند ...
من اهل جنگ نیستم ...
شـــاعـــرم !
خیلی که بخواهم گرد و خاک کنم ...
شعری می نویسم ، آنوقت
اگر توانستی ...
مرا در آغوش نگیر ...
فرقـے نمـے کند !!
بگویم و بدانـے ...!
یا ...
نگویم و بدانـے..!
فاصله دورت نمی کند ...!!!
در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!
جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:
دلــــــــــــــم.....!!!
ﺑــﺮﺍﯾﺘـــﺎטּ ﺩُﻋـــﺎ مـے ﮐﻨـــﻢ
ב ﺳﺘﺘـــﺎטּ ב ﺭ ב ست ﺍﻭ ڪــہ ב ﻭﺳﺘــﺶ ב ﺍﺭﯾـــב ﮔـــﺮﻩ ﺑـُـﺨـﻮﺭב
ڪــہ ایـטּ ﺧـــﻮבِ ﺧـــﻮבِ ﺧﻮشبختیست
✓هر ڪس هر جا ڪه دلش می خواهد، بایستـــــد !
اما ✖ مـــــ טּ ... به ڪسی اجازه اینڪه به جاﮮ تـــــو
در قلب مــטּ بنشیند را
نخواهـــــم داد....
قلـــــــــــــب مــــــــטּ،
،فقــــــــط جـــــاﮮ ♥توســــــــت ♥...
روی ِ سیـــــــم ِ خــــــاردار ، بــالــــــه مـی رقـصـــــــم
بگـــــذار زخــمی شــونــد پــاهــایـــــم
روی ِ سیـــــــم ِ خــــــاردار ، بــالــــــه مـی رقـصـــــــم
بگـــــذار زخــمی شــونــد پــاهــایـــــم
مـن بهــــــانـه ای می خـــــواهــم بـــــرای ِ نــــرفــتن
حــــالا کـــــه تــــو
راهــــم را ،
ســــد نمــی کـــنی !!
ﻓﺼﻞ ﻫـﻮﺍﯼ ﺩﻭ ﻧﻔــــــﺮﻩ ﺍﻭﻣﺪ ...
ﺧـــﻮﺵ ﺑﻪ ﺣــــﺎﻝ ﺩﻭﻧﻔﺮﻩ ﻫــــﺎ...
زن که بـاشـے ...
عـاشـق شـوے "چـشـم سـفـیـد" خـطـابـَت مـے کـنـنـد !
راسـت مـے گـویـنـد . .
چـشـمـانـَم سـفـیـد شـد بـه جـاده هـایـے کـه..
"تـو" ..
مـُسـافـر هـیـچـکـدام نـبـودے
بـــــــﮧ ســـــــلامتـــے عـــــاشقآیے کــــــــﮧ ...
عــــــــآشقــــ ســــیرت همـــــــ شـــבטּ
نـــــــعـﮧ صـــــــورت همــــــــ ...
من ...
احساسم را براى تو به حراج میگذارم ...
فقط براى تو ...
به هر قیمتى که تو بخواهى ...
به قیمت یک بوسه ...
یک آغوش ... یک نوازش ... یک عاشقانه ...
و یا حتى یک نگاه ..!! تو ...
هرچه بپردازى باز هم من سود کرده ام ...
گفت خیلی میترسم؛
گفتم چرا ؟
گفت چون از ته دل خوشحالم ...
این جور خوشحالی ترسناک است…
پرسیدم آخه چرا ؟
جواب داد: وقتی آدم این جور خوشحال باشد
سرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد!
کل دُنیا را هَم که داشتِه باشی .. باز هَم دِلَت میخواهَد …
بَعضی وقت ها...
فَقَط بَعضی وَقتها....
هَمه دُنیای یِک نَفَر باشی...
آغوش من فقط اندازه تو جا دارد و بس...
باور نمیکنی؟؟؟
همین لحظه...
چشمهایت را ببند....
خیال مرا در آغوش بکش...
ببین لبریز میشوی از عشق .... ازمن...
ببین آغوش من ""فقط "" به اندازه تو جا دارد...
عشق دق الباب نمیکند،حرف شنو نیست
،درس خوانده نیست،درویش نیست
،مطیع نیست،عشق دیوار را باور نمیکند،
کوه را باور ندارد،مرگ را حتی باور ندارد.
پس بیخودی با عشق نجنگ...
تو برنده نمیشوی!!!!
בلَـ ـم نَـﮧ "عِشــق" مے خـפּاهَـב
نـَﮧ "בرפּغ هــ اے قَشَنگ"
نـَﮧ "اِבعــا هاے بـُزُ رگ"
نَــﮧ "بـُـزُرگ هــاے پـُر اِבعــا"
בلَم "یِک فِنجان قَهـפּه בاغ" مے خـפּ اهَـב
פּ یــِک "בפּســت" کـِـﮧ بِ شَــפּ ב با اפּ حَــرف زَב
♥ تــ ـ ـ ــو مے رو ے و مـטּ فـقـط تـمـاشـایـﭞ مـے کـنـم
نـﮧ اینکـﮧ بے تـفـــاوﭞ بـاشــم نــﮧ !!
ولـے مے دانم آنـکـﮧ خـیـال ِ رفـتـن دارد عـاقـبـﭞ خـواهـد رفـــتـــــــ ـــــــ...
نـﮧ بـا اصــرار مے مـانـد نـﮧ بـا اشـک نـﮧ بـا دُعــآ و نـﮧ ...
تـ ـ ـ ـو می رو ے و مـטּ بـﮧ فرداهاے ِ سختـے فکـــر مـے کنم
کــ ــﮧ بــے تو بـایـد بـگــ ــذرد ... تـ ـ ـ ــو مے رو ے و مـטּ ....♥
سکوت … و دیگر هیچ نمی گویم …! که این بزرگترین اعتراض دل من است به تو … سکوت را دوست دارم به خاطر ابهت بی پایانش …
آغوش تو که باشد....
خواب دیگر بهانه ای برای خستگی نیست...!!
وتپش های قلبت می شود لالایی کودکانه ام...
کنارم بمان....!!
می خواهم صبح چشمانم در نگاه تو بیدار شود.......!!!!
پاک ترین هوای دنیا ...
همان لحظه ای است ...
که دلهایمان هوای هم را میکند ...!!!
از بوسه های قلابی تلفنی خسته شدم...
از بغل های محکم اس ام اسی....
از عشق بازی های چت..
از همه خسته ام ... تو کنارم باش...!!!
هوای تنت کافیســـــــــــت ....!!!
@BeSt_GiRll
عاشِق اونیِ کـِ بـِ عِشقِش نَرِسِه اَصلا
وَلی بازَم دوسِش داشتِه باشِه...!
آرامش یعنی بدونی . . . . تو تنها کسی هستی که تو
قلب عشقت جـا داری
کـــور شود هرآنکه...
چشم دیدنــ
عشــــقمان
و خواندن عاشقانه هایم برایــ❤ ـت را...
ندارد
چرا غمگینی ؟ : عاشق شدم
آیا عشق شیرین است ؟ : بله شیرین تر از زندگی
چرا تنهایی ؟ : ویژگی عاشق هاست
لذت تنهایی چیست ؟ : فکر به او و خاطرات او
چرا می روی ؟ : برای اینکه او رفت
دلت کجاست ؟ : پیش او
قلبت کجاست ؟ : او برده
پس حتما بی رحم بوده نه ؟ : نه اصلا
چرا ؟ : چون باز هم او را میپرستم . .
دوست داشتن یه نفر دیوونگیه، دوست داشته شدن توسط یه نفر یک هدیه ست
دوست داشتن کسی که دوست داره وظیفست،
اما دوست داشته شدن توسط کسی که دوسش داری زندگیه!
خيلی سخته عاشق
کسی باشی که روحشم
خبر نداشته باشه
اما خيلی شيرينه که
يواشکی عاشقانه
نگاهش کنی
و توی دلت بگی
خیلی دوستت دارم ...!!!
کاش میدونستی............؟؟؟؟
وَقـتیـــ کِنـــارَمیـــ ـــ ،
جــــایــیـــــ بـَــــرای ِ هیــچ شِتـابـیـــ ـــ نـیستـ ـــ ..
مَقـصَـــــد ،
هَمـــــینـــ حُضـــ ـــور ِ مـَــــن و تـُـــوسـتـــــــ
وقـتی تــــــو بـا مـنی ...
تـرافیـــک میتــونه زیبــاترین مکــــــث عالـم باشــه
به کسے اعتماد کن که بتواند سه چیز تو را تشخیص دهد
اندوه پنهان شده در لبخندت را،
عشق نهان در عصبانیتت را
و معناے حقیقے ســــــــــــــــکوتت را...
غــــــــــــــــــــــــــم که نوشتن ندارد,
نفوذ می کند در استخوان هایت
جاسوس می شود در قلبت ....
آرام آرام از چشم هایت می ریزد بیرون ....
کاش دلتنگی های من قدری دل تو را تنگ می کرد....
دنیامون پر شده از عشق و اشک و آه... و دلتنگی...
من آن غریبه ی دیروز آشنای امروز و فراموش شده ی فردایم
در آشنایی امروز می نویسم ت... ا در فراموشی فردا یادم کنی.
برای سالها می نویسم ...
سالها بعد که چشمان توعاشق می شوند ...
افسوس که قصه ی مادر بزرگ درست بود...
که همیشه یکی بود یکی نبود
ادامه مطلب
خیلی شیرینه وقتی تو اس ام اس بازی های شبانه خوابت میبره صبح
بلند میشی میبینی مسیج اومده:قربون عشقم برم که خوابش برده
نفرین به حسی که بهت داشتم
به خاطراتی که برام ساختی
نفرین به حالی که الان دارم
تو منو به این روز انداختی!!.
نفرین به تو.....
ادامه مطلب
دلـم گرفتــه اسـت یــا دلـگیــرم یـا شایـد هـم دلـم گیـر اسـت
نمــی دانــم …
اصـلاً هیــچ وقـت فــرق بیــن اینــها را نفهـمیــدم
فقـط مـی دانـم دلـم یـک جـوری مـی شـود
جــوری کـه مثــل همیــشـه نیــسـت
دلـم کـه اینـطــور مـی شـود ، غصـه هـای خــودم کـه هـیچ ،
غصـه ی همــه ی دنیــا مـی شـود غصـه ی مـن
بعــد دلــم بـدجــور غروب زده میشود
بگذار بگویند مغرورم
اما
من دوستت دارم هایم را
دیگر خرج کسی که لیاقتش را ندارد نمی کنم…!
به رازهای آفرینش ایمان می آورم
قصه ی ما
داستان همان پروانه ای ست
که در آن سویِ سرزمین های ناشناخته ی عشق
پرواز میکند…
… مثلِ تو…
تو در ورایِ ماورای من
ادامه مطلب
مردم که تـــــــــــــو باشی
زن بــودن خوب است
از میان تمام مذکــر های دنیـــــــــــــا
فقــط کافیست پای تـــــــــــو درمیــان باشد
نمیدانی برای تـــــــــــو خانوم بودن چه کیفی دارد!!
برای زن که نباید زیاد شعر نوشت ، باید برایش مدام شعر خواند .
مهم نیست که شعر مال او باشد یا نه ، زن دوست دارد معشوقش برایش شعر بخواند
و وقتی در شعر حرفی از بوسه می آید اورا ببوسد ،
وقتی حرفی از گیسو باشد موهایش را نوازش کند
و اگر کار شعر به جدایی کشید ، محکم دست زن را بفشارد و بگوید :
اما من که تورو تنها نمیزارم …
تکیــﮧ گـآهَـم بــآش !
میخـوآهَـم سَنـگـینـی نگــآه ایـن مَـردمِ حَـسـود شَهــر را
تـو هـَم حـِـس کنـی ..
ایـن مَـردم نمیتَــوآننـَـد ببیـننَــد دسـت هــآیمـآن تـآ ایـن اَنـدآزه بہم مـی آیَنـد
من نه فرهادم ، نه مجنونم ، نه بیژن من همان عاشقِ ساده دلِ تنهام که بی تو هیچم...
گونه هایت را برای دست هایم می خواهم پیشانی ات را برای لب هایم خودت را برای زندگی ام می بینی ؟ برای خودم هیچ نمی خواهم ؟ !
هوا سرده خونه سرده زندگی سرده دوستا سرد ان دستام سرد ان فقط آغوش گرم تو مونده که اونم تو دریغ میکنی!
سرمایی که بوده ام ، همیشه... ولی... بین خودمان بماند... سرمایی تر میشوم ، وقتی پای آغوش تو در میان باشد...
گاهی چه دلتنگ میشویم برای یک مواظب خودت باش برای یک هستم برای یک نوازش برای یک آغوش...
نگاهت هر قدر هم که دور باشد ، آرامم میکند... و آوایی آمدنت را در گوشم زمزمه... چقدر رسیدنت را دوست دارم... آغوشم در ازدحامِ سرمای تنهایی... تنها برای ” تــــــو ” ، هنوز گرم است...
♥
ادامه مطلب